باور داشته باشید با استمرار چنین برنامهای با حضور شخصیتهای حقیقی، حقوقی و مسئولان سه قوه در یک چشم به هم زدن، این ماه چون خورشیدی بدرخشد و نخست انقلابمان را به سامان رسانده، پس از آن جهان اسلام را به تدبر، تفکر و تقلید واداشته و سپس تمدن بشری را آن چنان منور سازد که کفار هم ارزشآفرینی اسلام را دریافته و مجذوب گردند، گرچه سران کفر، زر و زور و تزویر کراهت داشته باشند و هر لحظه به گونهای سنگی جلوی پای رفتنمان افکنند زیرا مقدر است که:
"چراغی را که ایزد بر فروزد/ هر آن کس پف کند ریشش بسوزد"
مگر سرآغاز انقلاب دشمنان ما اکثریت مردم غافل و همهی مستکبران جهان نبودند. مگر انقلاب امام، سرآغاز چون ستارهای از دور سوسو نمیزد و در یک چشم به هم زدن چون ماهی ندرخشید؟ و با پیروزیاش نخست سلطه 2500 ساله طاغوت ایران را ریشه کن و سپس جهان را این چنین تکان ندادهاست؟ مگر اینک با گرمای خود به سراسر جهان اسلام روشنی و حرارت نبخشیده و اسلام آمریکایی وهابیون؛ شاخهی اسلامنمای صهیونیزم جهانی را به گونهی یخی در مقابل آفتاب قرار ندادهاست؟
تاریخ چگونه میتواند منکر این حقیقت گردد که محرک چرخ رنسانس غرب، اندک نظامیان، سیاحان و بازرگانانی بودند که بین غرب و شرق رفت و آمدی داشتند و یا محققانی که آثار مسلمانان برای اروپاییان ترجمه میکردند؛ آن هم در دورهای که سیاهروزترین دوران حیات اروپا بود. روزگاری که کنیسه دانشمندان را جادوگر میشناساند و کلیسا کاشفانی را که از کشفشان توبه نمیکردند، میسوزاند.
آری عزیزم!
همتی باید و خلوصی؛ زیرا با امام و امتی که داریم، سوگند به خدا در جهان درمانده امروز که همگان سخن میگویند و هیچ کس قانع نمیشود، اگر ما بتوانیم گرههای کوری را که القائات تمدن جهانی بر انقلابمان افکندهاست، بگشاییم، اگر بتوانیم ابرهای تیره التقاط و ارتجاع را از چهره خورشید انقلاب اسلامیمان زدوده و نور خورشید اسلام را جلوهگر سازیم به گونهای باور نکردنی در یک چشم به هم زدن جهان متحیر و تشنه اصلاحات را متحول میسازیم. چیزی نگذرد که همهی یخهای کافرستان باز و دانش و صنعتی که امروزه برای تباهی بشر میکوشد در آینده شیرینی علم راستین را به کام تلخ انسانهای زخم خورده از علم ناقص امروز بچشاند.
این نهضت فراگیر و حرکت جهانی میسر نمیشود مگر این که ایران؛ امالقرای کشورهای اسلامی برای خالصسازی تمدن امروزمان دست از آستین بیرون کشد.
بیشرمانه میگویم ساختار تمدن پلیدی که پایهگذار آن کفار بودهاند و بر ادارات ما سایه افکنده به اقتضاء ماهیت لیبرالیسم در همه جا خیر و شر را بر هم تافته و در سایه انقلاب اسلامی حکومت میکند و هرکس که مشتی به سوی آن پرتاب کند یا به عضوی از انقلاب میخورد و یا مشت بر هوا پراند، چه در ساختار دموکراسی هر قوهای میتواند گناه خود را به گردن قوهی دیگری افکند و هر میزی به گردن میزی دیگر و نتیجه این که هر پشت میز نشین را مداد پاک کنی است که میتواند با تبصرهای یا قانون دیگری، آن چه را که بخواهد پاک کند و شرم تبهکاری آن بر حاکمان و رنج آن بر امام و مصائبش بار دوش مردم انقلاب.
آقای طالبزاده!
با برپایی چنین میزگردهایی نقاب از چهرهی هر قوه، هر اداره و هر شخص برداشته شده و سیاهکاریها یا ندانمکاریها آشکار و مسبب هر سیاهکاری و ندانمکاری شناخته شده چه آن گاه که آشکار شود این امام و امت ظالمکش در لحظه عفریت گناه را از انقلابشان دور سازند، لیکن با این ساختار هرگز؛ مگر میشود با قلبیر آب آورد و یا پوست سگ با دباغی تطهیر میگردد و جان مناظرات حضرات به خوبی، قلبیر بودن قوانین و نجس بودن ساختاری را که از غرب کپی گشته است آشکار میساخت. زیرا فقیه محسنی اژهای، انقلابی پیشین که گویا اسیر جو حاکم گشته، میفرمود: با قوانینی که داریم قاضی به سرعت نمیتواند حکم صادر کند لذا الزاماً پرونده باید چند دست بگردد تا رفع مشکلات شود و البته که این چنین است پس چرا قوانینتان را حکمالله میپندارید؟ و نماینده مجلس با زبان بیزبانی پاسخ میداد: با امکاناتی که قوه قضائیه دارد قوانین را آن قدر دستمالی کنید تا حکم عادلانه صادر گردد، همین کاری را که امروزه قاضیان غیرمؤمن به کام خود انجام میدهند و فقیه محمد تقی رهبر به شکلی پاسخ میداد که اجرای هیچ یک از این دو نظریه در شأن جمهوری اسلامی نیست. به زبان دیگر آن دو از واقعیت سخن میگفتند و فقیه رهبر از حقیقت؛ ولی هیچ یک نمیگفتند اینک که مزاحمی نداریم، چرا تمدنمان را به شکلی نسازیم که واقعیت بر پایه حقیقت باشد و انصاف میدهم که جان سخن فقیه محمد تقی رهبر همین بود چه ایشان میفرمودند: چرا باید چنین ساختاری را به دنبال انقلابمان چون لاشه متعفن سگ مردهای بکشانیم و به اشاره از چه باید کردها سخن میگفت و متأسفانه همه اظهارات فقیه اژهای و دکتر دهقان بر این پایه بود که چون نمیتوانیم حقیقت را به کمال اجرا کنیم به حکم اضطرار باید تحت عناوین ثانوی چنین ساختاری را بپذیریم، لیکن پندارشان بر پایه شکستهای وارده بر جان و روح و اندیشهها بود، زیرا اکنون ما مستقل و حاکم بر سرنوشت خود میباشیم و هیچ نیازی به عناوین دیگری نداشته و به سادگی میتوانیم همهی احکام اسلام را در کشور مستقلمان اجرا کنیم.
ما نیزچنین میگوییم که این تنها فرصتی است که خدا پرستان از آغاز تاریخ و مسلمانان از ظهور اسلام تا به امروز و ایران از آغاز تمدنش تا کنون به دست آورده و به قول مولایمان: "اضاعه الفرصه الغصه" لاحول و لاقوه إلا بالله العلی العظیم.